نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

اصلا می آید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است.

تنها دقایقی دیر کرده است.

گفتم امروز هوا سرد بوده است

 شاید موعد قرار تغییر کرده است!

آیینه خندید به سادگیم  و گفت:

 او احساس پاک تو را زنجیر کرده است.

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی!

آیینه گفت: خوابی... سالهاست که دیر کرده است....

در آیینه به خود نگاه می کنم ....

آه ... عشق او عجیب مرا پیر کرده است.....

راست گفت آیینه که منتظر نباش

او برای همیشه دیر کرده است!!!

اما من چه ساده....و چه خوش باور برای آمدنش به انتظار نشسته بودم... انتظاری عبث!

انتظار کار عاشقان است و من دلداده چه می کردم به جز انتظار؟

چشمانم هنوز به حلقه ی در خیره مانده اند ... نکند چشمانم خسته شوند ...نکند امشب هم خوابم ببرد ...

چه دیر پیدایش کردم ! قبل از این کجا بود؟ چطور گرفتارش شدم؟ چطور عاشقش شدم؟ چطور دلم را ربود؟

کی رفت؟ چرا رفت؟ کی می آید؟ اصلاً می آید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  

 

 

آری آغاز دوست داشتن است

نظرات 3 + ارسال نظر
نیما جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:48 ب.ظ http://www.real-arsenal.blogsky.com

از مطالب جذاب وجالبت لذت بردم

از حضورت ممنون . همیشه شاد باشی

نوید شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ق.ظ http://lawbreaker.blogsky.com

آیینه گفت: خوابی... سالهاست که دیر کرده است....
در آیینه به خود نگاه می کنم ....
آه ... عشق او عجیب مرا پیر کرده است.....
.
.
.
زیبا بود خیلی زیبا
آبی باشی و آسمونی

از اینکه سر زدی ممنون . همیشه شاد باشی

سارا شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 06:37 ق.ظ

سلام . خیلی قشنگ بود . مرسی : )

سلام سارای گلم خوبی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد